ایربنب (Airbnb) یکی از موفق ترین کسب و کار های جدید در دهه ی گذشته بوده و داستان تاسیس آن شهرت جهانی دارد: در سال ۲۰۰۷، دو فارغ التحصیل از دانشکده ی طراحی، چند تشک تهیه کردند و از آپارتمان خود در سانفرانسیسکو به عنوان هتل استفاده کردند.
آنها این تشک ها را به علاقمندان شرکت در یک کنفرانس که نتوانسته بودند هتل پیدا اجاره دادند و سود خاصل آنها از آن یکی دو شب، ۱۰۰۰ دلار بود.
آنها یک سال بعد همین کار را با شرکت کنندگان کنوانسیون ملی دموکراتها در دنور (Denver) انجام دادند و با تبلیغ در روزنامه ها و رسانه ها ملی به مردم برای یافتن محل سکونت کمک کردند.
در سال ۲۰۱۲، ایربنب توانست ۱۲۰ میلیون دلار سرمایه جذب کند، و ارزش خود را به بیش از یک میلیارد دلار برساند. اما همانقدر که این داستان مشهور شد، علت موفقیت آنها مورد غفلت واقع شده است: مدل کسب و کار ایربنب طوری طراحی شده که نقدینگی حاصل از مشتریان، کمک به توسعه ی مالی شرکت کرده و وابستگی ایربنب را نسبت به جذب سرمایه، کمتر کند.
این راهبردی است که کسب و کارهای جدید بیشتری باید آن را در نظر بگیرند: دریافت پول از مشتریان، قبل از پرداخت هزینه تولید یا خدمات (به زبان حسابداری: سرمایهی کار منفی).
مسلما گرفتن پیش پرداخت به عنوان یک سازوکارِ تامینِ نقدینگی، روش جدیدی نیست. در واقع این روش در بسیاری از کارهای خدماتی یا تولیدی یک قاعده است. به عنوان مثال، خیلی از شرکتهای خدمات حقوقی اول کار از شما یک پیش پرداخت کلان (retainer) دریافت میکنند.
ولی خوب این امر قابل توجه است که تعداد زیادی از استارتاپ ها، راه های مختلف و خلاقانه ای برای بدست آوردن نقدینگی زود هنگام توسط مشتری، پیدا کرده اند.
یکی از بزرگترین دستاوردهای این روش این است که به موسسین استارتاپ ها کمک میکند تا بیشتر روی خلاقیت، آزمایش، اعتبار سنجی و بهینه کردن مدلهای کسب و کار تمرکز کنند، و جستجو برای سرمایه گذار را سالها به تعویق بیاندازند.
به علاوه، استارتاپ هایی که مدت طولانی تری را برای دریافت سرمایه صبر میکنند، در نهایت ارزش بیشتری را کسب میکنند. و این مدلهای مبتنی بر نقدینگی مشتری وقتی بسیار کارآمد هستند که روشهای متداول تامین بودجه، مثل وام بانکی، بسیار سخت بدست می آید. (درست مثل بسیاری از بازارهای امروز).
من و تیم پژوهشی ام، پنج مدل کسب و کار مبتنی بر نقدینگی مشتری را شناسایی کردیم. دسته بندی کلی ممکن است آشنا باشد اما بازیگران هر یک از این مدلها، راههای خلاقانهای را پیدا کردهاند و به نفع خود به کار برده اند.
مدل دلالی
مدل تجاری بعضی استارتاپ ها تماما بر مبنای ارتباط دادن فروشنده و خریدار می باشد. این راهبرد، به شدت نیاز به سرمایه را کاهش میدهد زیرا این شرکتها هیچ انباری ندارند و هزینهی مواد فروخته شده بسیار پایین است.
چندین قرن است که فروشگاههای ارسال اجناس و کارگزاران معاملات ملکی بر همین مبنا کار میکنند. مثالهای مدرن: eBay و Expedia هستند. شهرت خاص این مدل، به علت کشف مهارت «مصرف مشارکتی» (collaborative consumption) است.
مصرف مشارکتی یعنی اشتراک منابع در دسترس – که با توسعهی نرم افزارهای اینترنتی و صفحات اجتماعی به شدت مورد توجه قرار گرفته است. ایربنب، سایت زوپا (Zopa) که یک سایت اجاره به همتا است و حتی شرکت DogVacay (یک کسب و کار جدید مرتبط با حیوانات خانگی) تماما از مرتبط کردن فروشنده و خریدار درآمد دارند؛ بنابراین احتیاج به تامین بودجه در آنها پایین است.
مدل بیعانه
در ایالات متحده و دیگر از بازارهای توسعه یافته، آژانسهای مسافرتی سهم بازار های خود را به بازیگران B2C مثل Expedia، Travelocity و Priceline باخته اند.
در هندوستان، استارتاپ Flight-Raja (نام جدید آن: Via) با فروش در حوضهی B2B به صورت ناگهانی رشد شدیدی داشته است. در سال ۲۰۰۶، هنگامی که Flight-Raja شروع به کار کرد، بر مبنای این حقیقت بودجه ریزی کرد که هندوستان خطوط انترنتی پر سرعت بسیار کمی داشت: که توانایی مشتریان در یافتن بلیتهایشان و آژانسهای مسافرتی در صدور بلیتها را محدود میکرد.
بنابراین این شرکت از آژانسهای مسافرتی درخواست یک پیش پرداخت ۵۰۰۰ دلاری کرد. در عوض، این شرکت یک اتصال همزمان و ظرفیت صدور بلیت برای آنها ایجاد نمود. ظرف دو ماه، Flight-Raja توانست با ۱۸۰ آژانس قرارداد همکاری امضا و روزی ۲۰۰ بلیت رزرو کند.
تنها ظرف سه ماه به سودآوری رسید و در اولین سالگرد تاسیس آن، با ۳۰۰۰ آژانس در ۲۹۰ شهر قرارداد داشته و روزی ۵۰۰۰ بلیت صادر میکرد. در سال ۲۰۱۲، فروش آن شرکت حدود ۵۰۰ میلیون دلار بود. همانند بسیاری از استارتاپ ها که به سرعت موجودیت خود را اثبات می کنند، Flight-Raja به سرعت توجه VCها را به خود جلب کرد. اما بخاطر تامین نقدینگی از مشتریان از همان اول، نیازی به منابع مالی خارجی نداشت.
دریافت خدمات مشاوره راه اندازی کسب و کار
مدل اشتراکی
در سال ۲۰۰۵، کریشنان گانش سه معلم در بنگالور هند استخدام کرد و به هر کدام یک کامپیوتر که نمایشگر یک تخته سفید دیجیتال بود، یک دوربین متصل به وب و یک کانکشن VoIP داد و TutorVista را آغاز کرد که به سرعت تبدیل به یک سرویس ۱۰۰ دلار در ماه در زمینههای آموزش دانشگاهی شد؛
به طوری که خدمات ریاضی، علوم و زبان به دانش آموزان در سراسر دنیا ارائه میکرد. ظرف ۱۴ ماه، TutorVista با ۲۰۰۰ دانش آموز در ۱۳ کشور و ۲۴۰ معلم کار خود را ادامه میداد.
در سال ۲۰۱۱، وقتی که بخش قابل توجهی از سهام شرکت را به ناشر آموزشی Pearson (صاحب امروزی آن) فروخت، بزرگترین استخدام کنندهی معلمین در هندوستان بود و ۲۱۳ میلیون دلار ارزش داشت.
مدل اشتراکی TutorVista علت کلیدی رشد آن بوده است. چون مشتریان مقداری قابل پیش بینی را در ابتدای هر ماه به صورت پیش، پرداخت میکردند؛
مدل این شرکت از لحاظ نقدینگی بسیار عالی بود و از رشد راحت تری نسبت به سایر استارتاپ ها بهرهمند شد. روزنامهها و شبکههای تلویزیونی آمریکایی سالها است که از مدل اشتراکی استفاده میکنند و شرکتهای جدیدی مثل Netflix بر مبنای درآمدهای ماهیانه به صورت شدیدی رشد کرده است.
اما TutorVista یک مثال از یک شرکت اشتراکی است که در حوزه آموزش، حوزه ای که به صورت سنتی عادت به اشتراک ماهانه ندارد، شروع به فعالیت کرد. مثال دیگر، Massage Envy است: این شرکت ماهانه ۵۹ دلار حق عضویت برای دریافت ماساژ میفروشد. راهبردی که به آن اجازه میدهد که بیش از ۸۰۰ شعبه در ایالات متحده طی یک دهه باز کند.
مدل استاندارد سازی و فروش مجدد
در سال ۱۹۹۳، کوکاکولا شرکت کولای هندی Thums Up را خریداری کرد و با مشکل بزرگی مواجه شد: تعداد نقشههای معتبر بسیار کم بودند. بنابراین اگرچه Thums Up یک شبکهی پیچیدهی بطری سازی داشت که هر یک توزیع در منطقهی خاصی را بر عهده داشت، هیچ نقشهی مرزبندی شدهی مشخصی برای این مناطق توزیع وجود نداشت. توضیحاتی از قبیل «در راستای رودخانه» جایگزین آدرس شده بود. البته کوکاکولا اولین شرکت بین المللی نبودکه با این مشکل در هندوستان روبرو می شد. به عنوان مثال شرکت Essar و Cellular One این جدل را در یافتن محلهای مناسب برای برجهای تلفن همراه داشتند.
این امر، فرصت مناسبی برای راکش و رشمی ورما بود که به تازگی نرم افزار U.S. Mapping را لایسنس کرده بودند تا توانمندی هندوستان را در تولید نقشه بالا ببرند. آنها سراغ شرکتهایی از قبیل کوکاکولا، Cellular One و سایرین رفتند و قراردادهایی برای ساختن نقشههای بومی شامل اطلاعات خاص شرکت (مثل حوضهی بطری سازها) یا ویژگیهای توپوگرافی (پستی و بلندی و عوارض زمین) برای یافتن محلهای مرتفع برای برجهای تلفن همراه بستند.
آنها رقم های کلانی را برای تهیه این نقشههای با کیفیت به صورت پیش پرداخت دریافت کردند و سپس این نقشه ها را به مشتریان دیگری مثلا وزارت دفاع هندوستان فروختند. در دههی ۲۰۰۰، شرکت آنها (MapMyIndia)، آغاز به تولید و فروش نقشههای آنلاین کرد و به سرعت تبدیل به یک ارائه دهندهی وسایل هدایت کننده (راه یاب)، روشهای پیمایش ناوگان برای شرکتهای اتوبوسرانی و تاکسیرانی و نرم افزارهای موبایل شد.
حتما بخوانید: چک لیست مهم قبل از شروع کسب و کار خانگی
روش بستن یک قرارداد و ساختن چیزی برای یک مشتری، و سپس با کمی تغییر فروختن آن محصول به مشتریان دیگر در مقیاس های بزرگ، روشی است که میتواند برای شرکت های کوچک بسیار کارآمد باشد.
یکی از بهترین مثالها، به روزهای اول مایکروسافت بازمیگردد. بیل گیتس توانست با شرکت IBM یک قرار داد ساخت سیستم عامل ببندد؛ که منتج به تولید نرم افزاری شد که زیربنای سیستم عامل ویندوز و بعدها به اکثر رایانههای خانگی فروخته شد.
مدل کمیابی
هنوز، برخی شرکتها از کمیابی برای انگیزش مشتریان خود به خرید (و پرداخت) زود هنگام استفاده میکنند. این تاکتیک مخصوصا در خرده فروشیها کارایی دارد و از این حقیقت بهره میبرد که خرده فروشان اغلب مجبور نیستند که به عمده فروشان خود پیش پرداخت کنند.
زارا، پیشگام اسپانیایی مبحث مد سریع (fast-fashion)، بیش از ۱۰.۰۰۰ استایل در سال تولید میکند که طرحهای آنها تنها اندکی با هم فرق دارند و از استودیوی طراحی، ظرف دو هفته به مغازه میرسد.
چون مشتریان میدانند که ترکیب مغازه در هفته ی آینده متفاوت خواهد بود، لذا طرحی که دوست دارند را سریعا خریداری میکنند. زارا به فروشندگان خود به صورت بلند مدت پرداخت میکند و یک سرمایهی خالص منفی میسازد که رشد سریع شرکت را تسریع میکند. Venteprivee که یک سایت فروش سریع فرانسوی است که وسائل انبارشدهی آخرین مد را به فروش میرساند، از یک مدل مشابهی استفاده میکند و توانست شش سال بدون نیاز به سرمایه بیرونی کار کند.
هر یک از مدلهای معرفی شده، به موسسین یک استارتاپ این اجازه را میدهند که بدون نیاز (و یا کمی نیاز) به سرمایه گذاری بیرونی کار خود را آغاز کنند و وقت خود را صرف جستجو و مذاکره با سرمایه گذاران احتمالی نکنند.
این امر این فرصت را به آنها میدهد که کسب و کار خود را دقیقتر پیش ببرند. و در نهایت، شرکتهای VC علاقمند به صدور چک برای آنها خواهند بود زیرا این شرکتهای نوپا توانایی خود را اثبات کردهاند. این مدل ها برای همه استارتاپ ها مناسب نیستند.
پروژههایی که نیازمند کارخانجات تولیدی یا سایر زیرساختها هستند، تقریبا همیشه باید مبتنی بر تامین بودجه از روش های سنتی باشند. اما همانطور که بسیاری از موسسین استارتاپ ها متوجه شدند، مشتریان اولیه کلید رشد خیلی سریع برای استارتاپشان می تواند باشد.
شکل بهتری از تامین بودجه را پیدا کن
بسیاری از استارتاپ ها، زمان بسیار زیادی را صرف جستجو برای سرمایه بیرونی میکنند. در صورتی که با استفاده از مشتریان اولیه و استفاده از یکی از مدل های زیر می توانند بدون وابستگی به سرمایه رشد خوبی داشته باشند. یافتن یک مدل مناسب برای صنعت شما و استفاده از تاکتیکها (و دور زدن تلهها) مخصوص مورد شما بسیار مهم میباشند.
مثالهای جدید | مثالها اولیه | چه نکاتی را توجه کنیم؟ | چگونه اجرا کنیم؟ | چه موقع استفاده کنیم؟ | کدام مدل؟ |
Airbnb, DogVacay, Zopa | Real estate brokers, eBay, Expedia | کمبود فروشنده یا خریدار ممکن است بیش از حد واقعی در نظر گرفته شود. تعادل بین این دو بسیار مهم است | با تمرکز روی یک جامعه کوچک شروع کن و از همانجا توسعه را شروع کن | موارد C2C وقتی که نیاز به یک فرد میانی بین فروشنده و خریدار است | دلالی |
Via, easyFairs, Studenterbolaget | Consultants, architects | اگر مشتریان شما نخواهند پیش پرداخت کنند، احتمالا این مدل را نمیپسندند. | از مشتریان پیش پرداخت بخواه. | موارد B2B و B2C که فروش در طول زمان رخ میدهد به جای این که فقط یک معامله داشته باشیم | بیعانه |
TutorVista, Massage Envy, Yammer | Newspapers, cable channels, gyms | نرخ تجدید اشتراک کم است؟ شاید تقاضا وجود دارد اما پیشنهاد شما هنوز صحیح نیست | یک اشتراک آزمایشی کوتاه مدت ارائه بده و نرخ تجدید اشتراک را اندازه بگیر | موارد B2B و B2C که فروش مصرفی است یا خدماتی است | اشتراکی |
MapmyIndia, GoViral (now AOL’s Be On). | Microsoft | احتیاج به صبر دارید: جوانه در پی (شاید خیلی دیر) فروش اولیه خواهد آمد. | روشهای مبتنی بر کارگر و کارمند قابل رشد نیستند. فناوریها یا سیستمهایی را توسعه بدهید که قبلا دستی انجام میشدند | موارد B2B که خدمات یا تولید برای یک مشتری میتواند با تغییر و تعدیل به یک گروه بزرگتر مشتری عرضه شود | استانداردسازی و فروش مجدد |
Vente-privée, Gilt, Privalia | Zara | محصول را تغییر دهید یا بر مبنای قبلی بسیازید اما محصول را تجدید نکنید | ترکیب ویترین شما میتواند بسیار وسیع (Zara) یا بسیار محدود (Venteprivee) باشد اما عمیق نیست. | موارد B2C که شامل تولید سریع یا منسوخ شدن است (جامه و جواهر) | کمیابی |