صاحبان مشاغل معمولاً با صرف هزینهای گزاف، با مشکلات کسب و کار آشنا میشوند. کارآفرینان پس از سقوط در یک مشکل حرفهای یا فنی، مجبور میشوند به هر قیمتی که شده مشکلشان را حل کنند.
خوشبختانه، مایکل گربر دستورالعملی جذاب راجع به برنامههای کسب و کار، رشد استراتژیک و مدیریت کارمندان نگاشته است. او در کتابش «افسانه کارآفرینی» به ارائه دیدگاهی واقعبینانه از کارآفرینی میپردازد. در ادامه نکاتی از کتاب ارزشمند او را به دوستان موفقیتی تقدیم میکنیم.
حتما بخوانید: ۱۰ گام برتر برای موفقیت در کارآفرینی
موفقیت در کسب و کار و کارآفرینی
سیستمهای اشتباه، صاحبان کسبوکارهای کوچک را فریب میدهد. اگر صریح سخن بگوییم، صاحبان شرکتهای کوچک چرخهایشان را برای انجام کارهای اشتباه میچرخانند.
اساساً، بازگشت سرمایهای که از کسب و کار خود به دست میآورند نسبت به زمان و انرژی سرمایهگذاری شده، بسیار ناچیز است.
ارقام دروغ نمیگویند: هر سال در ایالات متحده، بیش از یک میلیون کسب و کار جدید راهاندازی میشود. متأسفانه، در طول 12 ماه، 40 درصد این افراد تازهوارد کسبوکار خود را تعطیل میکنند.
پس از 5 سال، بیش از 80 درصد آنها یعنی 800.000 کسب و کار محو شدهاند و اثری از آنها باقی نمانده است. اغلب کارآفرینان قربانی افسانهها، تخیلات و کمبود دانش خود میشوند. آنها کسب و کارشان را بر اساس 4 مفهوم اداره میکنند:
1. افسانه کارآفرینی:
دیدگاه اشتباه «افسانه کارآفرینی» بیان میکند که مردم کسب و کارهای جدید را به خاطر روحیه کارآفرینی خود یعنی اشتیاق به کسب سود از سرمایهگذاری راه میاندازند. در حقیقت، افراد به دلایل مختلفی کسب و کارهای جدید را شروع میکنند، و دلیل آن همواره کارآفرینی نیست.
2. تحول کسب و کارهای آماده:
اعطای امتیاز موج تغییراتی را ایجاد کرده و کارآفرینِ خریدارِ این امتیاز را قادر میسازد تا در کوتاهترین زمان به فروشنده محلی یک محصول گسترده و معروف تبدیل شود. اعطای امتیاز فروش، رویکرد جهانی به کسب و کار را به شدت تغییر داده است.
3. توسعه روندهای کسب و کار:
استراتژیها، روندها و سیستمهای خلاقانه، روش شرکتها برای گسترش و مدیریت کسب و کارها را تغییر داده است. کارآفرینانی که قادر به درک اهمیت سیستمها نیستند، کسبوکارهای ناموفق ایجاد میکنند، زیرا اغلب بر «مدیریت اتفاقی» تکیه میکنند. آنانی که به طور مناسب از «فرایندهای گسترش کسب و کار» استفاده میکنند، موفق میشوند.
حتما بخوایند: ۴ دلیل برای شروع کسب و کار در مقیاس کوچک
4. نمایندگی کسب و کارهای معروف :
وقتی یک شرکت، حق امتیاز یا نمایندگی فروش میخرد، «سیستم کلی چگونگی انجام کسب و کار» را دریافت کرده است. بسیاری از کارآفرینانی که نمایندگی گرفتهاند، گمان میکنند محصولی را میفروشند. در حقیقت، آنها نام معروف و معتبر شرکت اصلی را میفروشند. به عبارت دیگر، «محصول واقعی آن کسبوکار، خود آن کسبوکار است.»
کارآفرینان و افسانهها
تاریخ شرکتها مملو از داستانهای افسانهای و قهرمانانه درباره کارآفرینها است. افسانهها میگویند: در شرایطی دشوار، زن یا مردی شجاع، با تمام سختیها مبارزه میکند و به سود، شهرت و معروفیت میرسد.
چنین داستانهایی به ندرت واقعیت دارند. داستان واقعی از این قرار است: نخستین جرقه روحیه کارآفرینی در وحشت، خستگی مفرط و تعبیر اشتباه گم میشود.
اغلب کسب و کارها توسط کارآفرینان رویاپرداز ایجاد نمیشود، بلکه توسط حسابداران، آرایشگران، لولهکشها، فروشندگان و منشیهایی ایجاد میشود که از کار کردن برای دیگران خسته شدهاند.
این متخصصان فنی به علت وقوع حادثهای که زندگی آنها را تغییر میدهد، یک لحظه خاص و یا گذراندن یک روز بد در محل کار، ناگهان تصمیم میگیرند کارآفرین شوند و شرکت خود را تاسیس میکنند.
اما پیشفرضی ویرانگر ، تلاشهای آنها برای گسترش کسب و کار را ویران میکند: باور به این موضوع که نبوغ فنی و تخصص آنها عامل اصلی موفقیت است.
روند معمول از این قرار است: یک طراح داخلی موفق سعی میکند فروشگاه دکوراسیون داخلی خود را افتتاح کند و یا گرافیستی ماهر ممکن است به اشتباه، بر این باور باشد که نبوغ خلاقانه او میتواند جای خالی مهارتهای لازم برای مدیریت کانون تبلیغات را پر کند.
این صاحبان کسب و کار تازهکار قادر به درک این مطلب نیستند که راز کسب و کار موفق، بسیار فراتر از استاد بودن در یک صنعت یا هنر است. وقتی واقعیتهای کسبوکار خود را نشان میدهد، کابوس صاحب کسب و کار نوپا شروع میشود.
پیشنهاد مطالعه: کتاب ایده-بازار: هرآنچه که باید درباره «راه اندازی یک کسب و کار موفق» بدانید
یک سر و سه کلاه
اغلب صاحبان کسب و کارهای کوچک با کشمکش داخلی شدیدی مواجهند، زیرا این صاحبان شرکتهای تازهکار معمولاً سه کلاه بر سر دارند: کلاه متخصص، کلاه مدیر و تاج خیالی کارآفرین. این سه کار برای در اختیار گرفتن زمان و انرژی محدود صاحب کسب و کار کوچک با هم به رقابت میپردازند.
تصور کنید میخواهید سختترین رژیم غذایی ممکن را با یک مربی شخصی، یک متخصص تغذیه و یک فرد کم اراده که همه در ذهن شما هستند آغاز کنید. در زیر مرور کوتاهی بر نقش هر یک از آنها داریم:
1. کارآفرین:
بدانید که کارآفرین رویاپرداز درونی شماست. او با داشتن رویاهای بزرگ برای گسترش شرکت، در آینده زندگی میکند. در این نقش، صاحب کسبوکار، مرتباً مرزهای کار خود را گسترش میدهد، اما از جزئیات کارهای اجرایی متنفر است. کارآفرین درونی شما بارقههای خلاقانه خود را به شرکت منتقل میکند.
2. مدیر:
این جنبه اجرایی و عملی شماست. مدیر در گذشته زندگی میکند و اهداف تعیینشده و محقق شده در سال گذشته را به خوبی میشناسد. مدیر، منابع لازم را تهیه کرده، محل کار را سازماندهی میکند و درباره موارد و جزئیات اساسی دستوراتی صادر میکند. بدون داشتن مدیر درونی، کسبوکارتان ساختار مشخصی نخواهد داشت.
3. متخصص:
این صدای شرکت درونی شماست. متخصص کار را انجام داده و کالاها و خدمات را تولید میکند. او کارهایی را انجام میدهد که کارآفرین مشخص کرده و مدیر موافقت کرده است.
بدون متخصص هیچ محصولی ندارید؛ اما وقتی متخصص غلبه کند، شرکت شما با کمبود توسعه کسبوکار و روندهای استراتژیک روبهرو میشود.
حتما بخوانید: ۱۰ گام برتر برای موفقیت در کارآفرینی
کودکی کسب و کار: قلمرو فرمانروایی متخصص
بهترین محل کار برای متخصص جایی است که تغییرات، اشتباهات و سایر محدودیتهای مدیریتی در آن وجود ندارد. متأسفانه، یک شرکت بدون تغییر، محکوم به فناست، زیرا بقای کسب و کار به رشد و توانایی گذر از سه مرحله حیات شرکت یعنی کودکی، نوجوانی و بلوغ بستگی دارد. صاحب شرکت باید همه این مراحل را درک کند و استراتژی مشخصی برای رشد شرکت اتخاذ کند.
نشانههای کودکی یک شرکت کاملاً مشخص هستند. در سالهای اولیه شروع کسبوکار، صاحب کسب و کار 14 ساعت در روز و حتی در تعطیلات آخر هفته کار میکند.
این مرحله، جولانگاه متخصص است، زیرا کسب و کار جدید را به عنوان یک شغل در نظر میگیرد. در این مرحله، صاحب کسب و کار به شعبدهبازی شباهت دارد که چندین گوی را در هوا میچرخاند.
علاوه بر آن، بدون صاحب کسب و کار، شرکت نوپا از بین خواهد رفت. اما وقتی صاحب خسته با حجم کار زیادی مواجه میشود خارج از عهده انجام او است، بحران پدیدار میشود.
سالهای نوجوانی شرکت: در خواست کمک
مرحله کودکی زمانی تمام میشود که کارآفرین در مییابد که شرکت تنها با یک نفر قابل اداره نیست. هجوم بحران به شرکت نیز مانند جوشهای غرور جوانی نشاندهنده شروع دوران نوجوانی در چرخه حیات شرکت است.
صاحب مضطرب برای مقابله با دردهای رشد، کمک فنی درخواست میکند. در این مرحله انتقال بحرانی، صاحب شرکت اولین کارمند خود را استخدام میکند و کارها و فعالیتها را به دیگران محول میکند. صاحب شغل رها شده از بار مسئولیتها، اختیارات را واگذار میکند.
کارها به خوبی پیش میروند تا زمانی که کارمند جدید احساس میکند حجم کار خارج از حد توانایی اوست و استعفا میدهد، یا کمکاری کرده و اخراج میشود.
متخصص که با شکایات و شکافهای عملیاتی روبهرو است، باید یک برنامه عملیاتی مدیریتی و دیدگاهی استراتژیک تعریف کند. صاحب کسب و کار مجبور است برای ایجاد مهارتهای مدیریتی و چشمانداز کارآفرینی «اقلیم آسایش» قبلی خود را کنار بگذارد.
حتما بخوانید: ۳ روش ایده پردازی خلاقانه برای کارآفرینی موفق
بلوغ: رسیدن به تعادل
فدرال اکسپرس، دیزنی و مکدونالد مثالهای فوقالعادهای از کسبوکارهای بالغ هستند. آنها به سومین مرحله گسترش شرکت یعنی بلوغ رسیدهاند. یک شرکت بالغ، مقصد و هدف مشخص و نقشه راه مناسبی دارد.
صاحبان مشاغلی که دورههای کودکی و نوجوانی شرکت را پشت سر گذاشتهاند، یک «چشمانداز کارآفرینی» برای خود در نظر میگیرند که استراتژی ایجاد کسب و کار متعادل است.
کارآفرین میتواند با استفاده از این رویکرد ارزشمند، نحوه فعالیت شرکت را مشخص کند، درحالیکه متخصصان فقط بر آن دسته از کارهایی تمرکز میکنند که شرکت باید آنها را به پایان برساند.
کارآفرین یک مدل ایدهآل از شرکت و کارکنان آن در آینده خلق میکند تا محیط کنونی را برای تطابق با آن چشمانداز آماده سازد اما متخصصان در زمان حال باقی میمانند.
درحالیکه کارآفرین متعادل اهمیت سیستمها و مدلهای کسب و کار خوش ساختار را درک میکند، متخصصان فقط بر محصول تمرکز میکنند.
مدل موفقیت با اعطای امتیاز
توسعه مک دونالد نشانگر مرحلهای مهم در تاریخ این شرکت است. بدون اغراق، میتوان مک دونالد را «موفقترین کسب و کار کوچک در دنیا» دانست. این زنجیره در سال 1952 بنیان نهاده شد.
در آن زمان فروشنده ای با نام ری کراگ، دو برادر مالک یک همبرگر فروشی موفق را متقاعد کرد امتیاز استفاده از نام و روند سیستماتیک فروش همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده خود را به او اعطا کنند.
این دو برادر کارایی و سرعت را با هم آمیخته بودند تا غذاهای ارزان تولید کنند. موفقیت شرکت باعث شد کراگ نبوغ آنها را تائید کند و سیستم مک دونالد با فروش سالانه 40 میلیارد دلاری به بزرگترین زنجیره رستوران در دنیا تبدیل شد. این مثال نه تنها یک مدل موفق اعطای امتیاز فروش است، بلکه زیبائی سیستمها و چارچوبهای اجرایی موفق را نشان میدهد.
حتما بخوانید: ۷ دلیل اصلی شکست کسب و کار و ۱۵ اقدام مؤثر برای جلوگیری از آن
کسب و کار و زندگی شخصی
بسیاری از صاحبان مشاغل کوچک زندگی شخصی را با زندگی حرفهای خود ادغام میکنند. در نهایت، این کار باعث ایجاد مشکلات در زندگی شخصی میشود. برای در دست گرفتن مجدد کنترل زندگی خود از سؤالات زیر استفاده کنید:
- چگونه میتوانم کاری کنم که جانشینهایم بتوانند کارهای مرا به نحو احسن انجام دهند؟
- بهترین راه تفویض وظایف و مسئولیتهایم چیست؟
- برای خودکار کردن و منظم کردن کسب و کارم باید از چه روندهایی استفاده کنم؟
- چگونه باید سیستمهایی طراحی کنم که امکان تمرکز بر وظایف لذتبخش را برایم فراهم کند؟
خوشبختانه، برای جلوگیری از هجوم کسب و کار به زندگی شخصیتان، میتوانید از چند قانون مشخص استفاده کنید. برای مثال، پیروی از یک مدل کسب و کار و مجموعه مشخصی از روندها باعث بازیافت و بقای این نظم میشود. این قوانین عبارتند از:
بر اساس ارزشهای اصلی شرکت یک مدل کسب و کار مشخص ایجاد کنید. سیستمی بسازید که کارمندانی با «کمترین مهارتهای ممکن» در جایگاهها و رتبههای خود بتوانند بکار گرفته شوند.
پیروی از این روش، باعث ایجاد کسب و کاری میشود که بیش از کارشناسان و نوابغ به سیستمها وابسته است. سیستم خود را به مدلی از نظم بدون خطا تبدیل کنید.
روندهای لازم برای کارمندان را مکتوب کنید. محصولات و خدمات یکنواخت و یکسان به مشتریان خود ارائه دهید. لباسهای یکسانی برای کارمندان و استاندارد مشخصی برای طراحی فروشگاهها و دفاتر در نظر بگیرید.
با دریافت « مشاوره راه اندازی کسب و کار » از کارشناسان جوان حرفهای و باتجربه ساکوراد؛ موفقیت کسب و کار، رونق فروش و افزایش درآمد خود را تضمین کنید!
و اما کلام آخر…
در نهایت باید گفت، موفقیت در کسب و کار داستانی تخیلی نیست. مهم است باور کنیم که همه ما میتوانیم موفق شویم و برای رسیدن به آن نهایت تلاشمان را بکنیم.