واژهی بازاریابی عصبی به استفاده از علم مدرن مغز برای اندازهگیری تاثیر بازاریابی و تبلیغات در مصرفکنندگان اشاره دارد. بازاریابی عصبی (نورومارکتینگ) مطالعه چگونگی پاسخ مغز انسان به تبلیغات و سایر پیامهای مرتبط با مغز توسط نظارت علمی بر فعالیتهای مغز، چشم و غیره است.
برای چند دهه بازاریابان به دنبال درک آن بودند که مصرفکنندگان به چه چیزهایی فکر میکنند و از روشهای سنتی مانند نظرسنجی استفاده میکردند.
اما از آنجایی که بسیاری از تصمیمات در سطح ناخودآگاه مغز صورت میگیرد افراد خود از آن آگاه نیستند.
حتما بخوانید: ترفندهایی برای یک بازاریابی خلاقانه و هدفمند
تکنیکهای بازاریابی عصبی
تکنیکهای بازاریابی عصبی بر پایه اصول علمی در مورد چگونگی تفکر و تصمیمگیری مغز است و شامل پروسسهای مغز میباشد که ذهن خودآگاه افراد از آن آگاه نیست.
این تکنیک بینش را به تصمیمات و اقدامات تحقیقات سنتی بازار اضافه میکند. بازاریابی عصبی نوع جدیدی از بازاریابی نیست، آن یک راه جدید برای مطالعه بازاریابی و بخشی از حوزه تحقیقات بازار است.
این بازاریابی به ایجاد تاثیرات مثبت و به یادماندنی در ذهن مشتریان و اندازهگیری این اثرات تمرکز دارد. هر کسی میتواند نیازهای ناخودآگاه مصرفکننده را کشف کند و در تنظیم محصولات خود از آنها استفاده کند.
بازاریابی عصبی از انواع ابزارها و تکنیکها برای اندازهگیری رفتار و پاسخ مصرفکننده استفاده میکند.
آن شامل رویکردهای ساده و ارزان مانند ردیابی چشم، تجزیه و تحلیل حالات چهره، آزمایشهای رفتاری (برای مثال، چگونه تغییرات در محصول باعث تحت تاثیر قرار گرفتن مصرفکننده میشود) و رویکردهای پیچیده مانند روشهای مبتنی بر حسگر، بیومتریک (سیگنالهای بدن)، متریکهای عصبی (سیگنال مغز)، الکترومیوگرافی EMG (تست عضلانی یا عصبی) است.
حتما بخوانید: اهمیت بازاریابی موبایلی و روشهای آن
نتایج تحقیقات بازاریابی عصبی
در تحقیقات بازاریابی عصبی، نتایج جالبی به دست آمده است. از جمله، برچسبهای هشداردهنده روی بستههای سیگار تحریک در مغز افراد را افزایش میدهند، حتی اگر این افراد فکر کنند که این برچسبها موثر نیستند.
همچنین، تصاویر برندهای معروف مانند مینی کوپر و آیپد نواحی خاصی از مغز را تحریک میکنند که با ولع و نگرانیهای انسانها مرتبط است. تحقیقات نشان داده است که در فرآیند خرید، مدارهای عصبی فعال شده و این فعالیتها میتواند پیشبینی کننده تصمیم خرید فرد باشد.
چالش پپسی یک نمونه معروف در نوع بازاریابی بود که نشان داد چگونه تحریک مناطق خاص از مغز توسط برندها، ترجیحات مصرفکنندگان را تغییر میدهد.
بازاریابان در این نوع بازاریابی به دنبال درک بهتر روابط مصرفکنندگان با محصولات هستند.
این نوع بازاریابی بسیار حائز اهمیت برای سازمانهای تلاشگر به منظور طراحی بهتر محصولات و جذب مشتریان است. در عین حال، بعضی فعالان ضدبازاریابی به باور دارند که نوع بازاریابی منجر به دستکاری و غیراخلاقی در رفتار مصرفکنندگان خواهد شد.
پزشکان همچنین به دلایل اخلاقی و علمی، این دیدگاه را رد کرده و باور دارند که بازاریابان تلاش دارند تا رفتار خریداران را بدون آسیب رساندن درک کنند، چون در نهایت، خود مغز افراد تعاملات خود را با محصولات و برندهای مختلف شکل می دهد.
حتما بخوانید: ۳ مزیت استفاده از هوش مصنوعی در بازاریابی
راههای موثر در بازاریابی عصبی
چند راه موثر در این زمینه عبارتند از:
– جلب توجه
استفاده از تصاویر به جای کلمات- تمرکز بر آنچه که واقعی و ملموس است و نه مفاهیم و ایده- ایجاد تنوع و جلوگیری از یکنواختی- تحریک کنجکاویها- وعده پاداش
– حفظ توجه
هدف حفظ تعاملات با درگیر کردن مغز است. همچنان از ابزارهای جلب توجه بالا استفاده کنید، کارهای غیرمنتظره انجام دهید و پاداشها را تقویت کنید.
– اضافه کردن احساس
احساسات تاثیر آنی و قدرتمند در فرآیند تصمیمگیری دارند. برای اضافه کردن احساسات رویدادهای عاطفی را از طریق حواس ایجاد کنید نه کلمات و ایدهها.
– معنا دادن
استفاده از منطق- ارائه تجزیه و تحلیل- فراهم کردن حقایق
– مطرح کردن داستان
داستانها به یاد ماندنی هستند، احساسات را تصرف میکنند و آنچه که به طور مستقیم احساس میشود توجیه میکنند.
با دریافت « مشاوره فروش و بازاریابی کسب و کار » از کارشناسان جوان حرفهای و باتجربه ساکوراد؛ موفقیت کسب و کار، رونق فروش و افزایش درآمد خود را تضمین کنید!
و اما کلام آخر…
در بازاریابی عصبی، بازاریابها سعی دارند خود را به جای مشتریان قرار دهند تا بتوانند بهترین خدمات و محصولات را ارائه دهند. این شیوه بازاریابی به وسیله دانش روانشناسی، اهداف بازاریابی را بهبود میبخشد و به مغز کاربران نفوذ میکند.
بازاریابی عصبی یک روش جالب و شگفتانگیز در حوزه بازاریابی دیجیتال است که بیشترین تطبیق را با ارائه محتوای جذاب برای هر فرد دارد و برای کسب و کارهای مختلف بسیار مناسب است.