این سئوال مهم مطرح است که عدم ابتلا یا فوت در بیماری کووید۱۹ ناشی از ژن خوب از نسل انسان نئاندرتال ها است یا دسترسی به یک واکسن خوب؟
انسان خردمند (هوموساپینس)، ۶۰ تا ۸۰ هزار سال قبل از آفریقا خارج شد.
خاور میانه نخستین جایی بود که انسانهای “خردمند” با انسانهای “نئاندرتال” برخورد کردند. مردمان هنرمند، ظریف و باهوش (انسان خردمند) با مردمانی زمخت، بیهنر و پُرزور (نئاندرتالها) مواجه شدند.
نئاندرتال ها بی قانون تر و حجیم تر از هوموساپینس ها بودند، استخوان هایی پهن و پیشانی های کوتاه داشتند.
آنها چون گربه نر، تمایلی به تشکیل خانواده و نیز حضور در دسته های بزرگتر، نداشتند و اهل کار گروهی نبودند که شاید مرتبط با هوش اجتماعی کمترشان بود. لذا علی رغم اینکه در جنگ های تن به تن، قوی تر از انسان های هوموساپینس بودند ولی نهایتا” از آنها شکست میخوردند و کشته میشدند.
با اینحال صرف این مسئله نمیتوانسته است منجر به محو کامل آنها شود. یک احتمال مطرح این است که نئاندرتال ها احتمالاً در حدود ۷۰۰ کالری در روز بیش از انسان امروزی نیاز داشتند تا بدن های سخت تر خود را تغذیه کنند و کمبود مواد غذایی آنها را بیشتر تحت تاثیر قرار داد و موجب انقراض آنها شد.
این مسئله تا حد زیادی تحت تاثیر تغییرات آبوهوایی و سرد شدن هوا بوده است که منجر به کمبود مواد غذایی اصلی نئاندرتال ها، یعنی گوشت حیوانات و مرگ دسته جمعی آنها گردید.
دورههای سرما فقط روی نئاندرتالها تأثیر نگذاشتند
دورههای سرما فقط روی نئاندرتالها تأثیر نگذاشتند. بلکه بعد از اینکه نئاندرتالها ناپدید شدند، با هر بار مواجهه با تغییرات آبوهوایی، یک گروه از انسانهای باستانی نیز محو میشد و زمانی که کره زمین دوباره گرم میشد، گروه دیگری جای آنها را میگیرند.
حال که تغییرات آب و هوایی به سمت گرم شدن بیشتر کره زمین پیش میرود دلیلی ندارد که حیات دست از بازی تکراری خود بردارد و تصمیم به حذف گروهی دیگر از انسانها را نداشته باشد و بعید نیست که این بار، کار بدست ویروسی انجام شود که او نیز برخلاف اجداد خود، با گرما رابطه خوبی دارد و برای ظهور خود منتظر فصل سرد نمی ماند.
در انسانهای امروزی حدود دو درصد از “DNA” انسانهای نئاندرتال به یادگار از ازدواج های صورت گرفته بین این دوگونه وجود دارد و ظاهرا” همین دو درصد، کار دست انسان امروزی داده است و روی ابتلا به بیماری هایی چون رماتیسم مفصلی، چاقی شکمی و مشکلات مربوط با سطح کلسترول بالای خون و سیستم دفاعی او تاثیر گذاشته است.
پژوهشگران، در ژنوم انسانهای نئاندرتال ژنی را یافتهاند که منجر به یک تا سه برابر شدن شدت ابتلا به بیماری کووید۱۹ گردیده است و روی کروموزوم سوم (یادگار نئاندرتال ها) قرار دارد. این کروموزوم نمایندهٔ حدود ۶٫۵ درصد از کل DNA، در سلولهای تشکیل دهندهٔ بدن بشر است و در بر گیرندهٔ بین ۱۱۰۰ تا ۱۵۰۰ ژن است.
حتما بخوانید : اهمیت اعتماد به نفس در زندگی
حدود ۵۰ درصد تفاوت بین علائم افراد مبتلا به کووید۱۹
نتیجه یک مطالعه نشان داد که عوامل ژنتیکی، حدود ۵۰ درصد تفاوت بین علائم افراد مبتلا به کووید۱۹ را تعیین میکند. در یک مطالعه، تأثیر ژنتیکی قابل توجهی برای علائم تب، اسهال و از دست دادن حس چشایی و بویایی بدست آمده ولی در مقابل سرفه، درد قفسه سینه و درد شکم با ساختار ژنتیکی مرتبط نبودند.
شاید با این توجیه بتوان درک کرد که چرا آفریقا، با کمترین میزان دسترسی به بهداشت و خدمات پزشکی، کمترین میزان ابتلا به بیماری کووید۱۹ و فوت را نشان میدهد (بدلیل فقدان ژن نئاندرتال در DNA).
با توجه به تاکیدی که درحال حاضر بر نقش واکسیناسیون در کنترل بیماری کووید۱۹ میگردد، بد نیست جهت بررسی قطعی تاثیر این عامل، یک مطالعه و بررسی در این مورد در ایران صورت گیرد تا مشخص شود عدم ابتلا یا فوت در این بیماری در برخی، ناشی از ژن خوب است یا دسترسى به واكسن خوب؟
در مورد کروموزوم شماره 3 بخشهایی به یادگار مانده از نئاندرتال هاست و ژنهایی در آن سبب افزایش ریسک ابتلای تنفسی حاد و در نتیجه منجر به مرگ میشود مقاله ای در نیچر هست:
https://www.nature.com/articles/s41586-020-2818-3#Fig1
معرفی کتاب انسان خردمند؛ تاریخ مختصر بشر
کتاب «انسان خردمند» روایتی تاریخی و علمی از پیدایش و تکامل انسان است. نویسنده با بررسی زیستشناسی و تاریخیِ انسان صدهزار سال پیش تا انسان امروزی، درک ما را از انسان و بشریت افزایش میدهد.
دکتر یووال نوح هراری، دانشآموخته دانشگاه آکسفورد و استاد تاریخ جهان دانشگاه اورشلیم است و این کتاب را در سال ۲۰۱۴ منتشر کرد. انسان خردمند تاکنون به بیش از چهل زبانِ زنده دنیا ترجمه شده و یکی از پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز است.
نویسنده در این کتاب سیر تحول زیستی و فکری انسان را به چهار بخش تقسیم میکند: انقلاب شناختی که انسان خودش و پیرامونش را شناخت. انقلاب کشاورزی که بین ۸۵۰۰ تا ۹۵۰۰ سال پیش از میلاد رخ داد و انسان را یکجانشین کرد.
بخش سوم در مورد وحدت بشر است، که نشان میدهد چطور به تدریج سازمانهای سیاسی تحکیم یافتند و به سمت یک امپراتوری جهانی حرکت کردند. در بخش چهارم کتاب، به موضوع انقلاب علمی میپردازد و اینکه چگونه این تحول باعث شد انسانها با نابودی بقیه گونهها خود را به سلطهگران این دنیا تبدیل کنند.
هفتادهزار سال پیش، «انسان خردمند» موجودی کماهمیت بود که بیش از جاندارن دیگر، تاثیری بر محیط نداشت. او میکوشید تنها حیات خود را در میان موجودات دیگر حفظ کند؛ اما براثر تحولات زیستی و تغییرات تطبیقی دیگر با محیط مانند کشف آتش، کار گروهی، ساختن ابزار و… به رأس هرم جانداران صعود کرد.
ضرورت تطبیق سریع با محیطزیست، احساس ترس، حس غلبهجویی بر محیط و سایر موجودات، او را بسیار بیرحم، تهاجمی و خطرناک کرد و اکنون او خود را خدا و ارباب جهان میداند.
هراری در انتهای کتاب موضوع ادعای خدایی انسان را مطرح میکند و میگوید با این که انسان تا کنون کارهای شگفتانگیزی کرده است، همچنان ناخشنود و ناراضی است و نمیداند با این قدرتی که دارد چه کند. ما تبدیل به خدایان خودساختهای شدهایم که به دنبال چیزی جز آسایش و شادی خود نیستیم و تازه هرگز هم به رضایت خاطر نمیرسیم.
آیا چیزی خطرناکتر از خدایانِ ناخشنود و ولنگار که نمیدانند چه میخواهند وجود دارد؟ این اثر برای تمامی پژوهشگران تاریخ و علاقهمندان به مباحث جدید تاریخ بشر نگاشته شده و البته برای تمام کسانی که میخواهند بدانند انسانها از کجا آمدند و آیندهشان چه خواهد شد.